هدف ما در این مقاله، بحث درباره خباثتِ ذاتِ بازی دهنده فضای عمومی و تمایل آن به سمت هوس و تمایلات سرکوب شده است که در آن، شاهد حرکت به سمت فرهنگ هوس و غریزه محوری هستیم. زیرا رها شدن از سلطه مقدسات، مستلزم محرمانگی و پنهان‌کاری و پوشش خاصی است که انسان در آن با لذت بردن از لحظات و تسلیم شدن در برابر احساس مشترک و یک رذیله جدید که در آن، امور پنهانی در فضای مجازی منتشر شده‌اند، به لذت می‌رسد. در این نگاه، به واسطه بررسی رفتارهای پنهان مردم در عصر جدید ارتباطات که در آن بر نوامیس واقعیت اجتماعی و سلطه امر مقدس شوریده می‌شود، به نشانه‌های تمرد بر امر مقدس در فضای عمومی غیرحسی می‌پردازیم.

به قلم: مصطفی البحری
پژوهشگر تونسی
مقدمه:
لحظه سرنوشت سازی است، آنگاه که انسان به تنهایی در فضای مجازی به گشت و گذار مشغول است و در آن، به سوی جهانی پنهان در حرکت است که عمق آن را کشف می‌کند و به وجود آن وابسته می‌گردد، جایی که‌ هاله‌ای از انس و لحظه فرار به سمت مدارهای لذت و خوشایندی در عین عدم نگرانی و ترس از مقدسات و ضوابط اجتماعی را تجربه می‌کند. این تمرد انفرادی بر سلطه تقدس و جبروت نظام اجتماعی، از یک مشروعیت پنهان برخوردار می‌گردد، زیرا در آن لحظه، انسان به خود اجازه می‌دهد که به چارچوب‌های آلوده وارد گردد و تمامی سرخوردگی‌ها و ممنوعیت‌های خود را به گونه‌ای آزاد کند که در آن، هوس انسان فعال می‌گردد و از پنهانی لحظات و عدم وجود نظارت و کنترل اجتماعی لذت می‌برد. فضای مجازی، یک آزادی مطلق و احساس سعادت محدود را تضمین می‌کند، زیرا انسان خود را تخلیه می‌کند و با تمایل به همنشینی مجازی، از جمع فاصله می‌گیرد، جایی که "من" در یک چارچوب ارتباطیِ آزاد شده و سرکش در برابر مشروعیت و نگاه کلیشه‌ای در بُعد فرهنگی و اجتماعی، گم می‌شود. انسان‌ها در محضر عصر جدید ارتباطی، با یکدیگر زندگی نمی‌کنند، بلکه یک ذات هستند که با ذات مجازی دیگری زیست می‌کنند، به این معنی که درگاه‌های شبکه‌های اجتماعی در لحظه‌های خلوت، ما را به نفوذ به بنیان‌های ذهنی و وجدانی افراد قادر می‌سازند، جایی که در آن، به واسطه تصاویر، نشانه‌ها و پیام‌های دیداری، از مرجعیت‌های ذات‌ها و بنیان‌های عاطفی آنها پرده برداشته می‌شود، گویی در اینجا، دروغ بودن جهان را افشا و پاکی را از آن سلب می‌کند، به ویژه اینکه برخی افراد از این فضا برای ورود به پایگاه‌های غیراخلاقی و بی‌بندوبار بهره می‌برند و تعدد حساب‌های مجازی‌شان نیز امکان پیاده کردن پنهانی هوسشان را برایشان فراهم می‌آورد.
هدف ما در این مقاله، بحث درباره خباثتِ ذاتِ بازی دهنده فضای عمومی و تمایل آن به سمت هوس و تمایلات سرکوب شده است که در آن، شاهد حرکت به سمت فرهنگ هوس و غریزه محوری هستیم. زیرا رها شدن از سلطه مقدسات، مستلزم محرمانگی و پنهان‌کاری و پوشش خاصی است که انسان در آن با لذت بردن از لحظات و تسلیم شدن در برابر احساس مشترک و یک رذیله جدید که در آن، امور پنهانی در فضای مجازی منتشر شده‌اند، به لذت می‌رسد. در این نگاه، به واسطه بررسی رفتارهای پنهان مردم در عصر جدید ارتباطات که در آن بر نوامیس واقعیت اجتماعی و سلطه امر مقدس شوریده می‌شود، به نشانه‌های تمرد بر امر مقدس در فضای عمومی غیرحسی می‌پردازیم. 
پرسش اصلی که به بحث ما جهت می‌دهد، عبارت است از: 
امر مجازی چیست؟ چه رابطه‌ای با امر مقدس دارد؟ نشانه‌های فرار از امر مقدس در عصر جدید ارتباطات کدام است؟ دیگر اینکه چرا در لحظه موسوم به "‌بازگشت امر مقدس"‌ به لذت در یک فضای عمومی روی آورده می‌شود؟ و مهمتر از همه، این است که چطور یک امر پلید به خشونت سیاسی تبدیل می‌گردد؟ 
۱. چارچوب مفاهیمی
۱.۱.  مفهوم مجازی
وجود یک عرصه نامحدود از آزادی‌ها، به شکل‌گیری اصطلاح جدیدی منجر شد که نام "آزادی‌های دیجیتال" بر آن نهاده شد که محمد الطاهر آن را به عنوان "حق افراد در دسترسی به استفاده و ایجاد و انتشار محتوای دیجیتال و همچنین استفاده از رایانه‌ها و دستگاه‌های الکترونیک یا برنامه‌ها یا شبکه‌های ارتباطی نامحدود" تعریف می‌کند. این حق به تعدادی از حقوق و آزادی‌های دیگر مانند آزادی اعتقاد و بیان و حق حریم خصوصی و آزادی مبادله اطلاعات و حق دانش، رشد و دیگر حقوق و آزادی‌ها گره می‌خورد (۱). اما امروز، دیوارهای حمایت فرهنگی ترک برداشت و هشدارهای کلیشه‌ای را با خود آورد که در مقوله "‌امنیت ما در معرض تهدید قرار دارد"‌  تجلی یافت.
در این چارچوب، بر فضای مجازی تمرکز خواهیم کرد که ما را به عرصه‌های ارتباطی جدیدی در بستر اینترنت از جمله فیسبوک، تویتر، یوتیوب و ... منتقل می‌سازد، جایی که انسان در آن به عصر جدید ارتباطی وارد می‌شود که ویژگی آن روانی و پویایی است و «تعاملات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی‌ای را ایجاد می‌کند که در عرصه‌های اعتقادی، مفاهیمی، مسلکی و معنویِ جوامع و افراد تأثیر می‌گذارد»(۲). بنابراین، «منظور از عرصه مجازی از نگاه فرهنگی، یک فضای عمومی موازی است که به واسطه تصاویری که در خود دارد و مضامینی که شناخت ما از دیگران را بهبود بخشیده است، با فضای عمومی مادی رویارویی می‌کند و بر درک ما از واقعیت، تأثیر می‌گذارد، به طوری که در آن، تصویر، به یک ماده رسانه‌ای و ابزار تولیدی تبدیل می‌شود که نشانه‌ها در آن از بین می‌روند و کلمات در آن به ابتذال کشیده می‌شوند. بنابراین عرصه خیال به ابزاری برای خدمت به فرهنگ تبدیل می‌گردد. بنابراین، این فضا به واسطه صفحات مجازی، یا مجموعه‌های شبکه‌ای یا گروه‌های محلی مجازی که نگاه متفاوتی از مردم و فرهنگ‌های مختلف به دست می‌دهد، فرصت‌های آسان‌تری برای بیان و تعامل با مواضع، رویکردها، اختلافات و تحولات را ایجاد و همچنین آن را تحریک می‌کند. به عنوان مثال، ممکن است که انسان وارد برخی چارچوب‌های ارتباطی متنوع و جذاب شود، به شکلی که این امکان را برای مخاطبان فراهم آورد که از مفاهیم مختلف و منابع متعددی برخوردار گردد که فراتر از مکان باشد و در آن، مرکز ارائه داده یا دریافت آن و مرجعیت آن، مهم نباشد. این آزادی در تعامل، دیوارهای ارزش‌های محافظه کارانه و مرجعیت‌های تصوری مقدس را شکست، زیرا ذات انسان، در آغوش فضای مجازی، به آرامش می‌رسد و از چارچوب‌های مقدس رها می‌شود و در برابر لذت امور پلید سر خم می‌کند و در آن از طریق مشاهده وبسایت‌های غیراخلاقی یا ایجاد روابط گرم با طرف‌های دیگر، در پی پر کردن خلأ عاطفی و جنسی خود بر می‌آید. 
عصر خیال پردازی از نگاه فرهنگی، می‌تواند بر منظومه ارزش‌ها و اعتقادات تأثیر بگذارد، زیرا به گفته ست استیونز دیویدویتس در کتاب "همه دروغ می‌گویند"، انسان را به برخی فریبکاری‌ها از راه نفوذ در دیگران می‌کشاند و دروغین بودن همه را نشان می‌دهد (۳)، زیرا اشخاص تلاش می‌کنند تا یک جایگزین تعاملی را برای خود ایجاد کنند که در آن، همه نظام‌ها و اندیشه‌ها فرو می‌پاشد تا بتواند یک رفتار ارتباطی پویا را ایجاد کند که افراد به واسطه آن تمایلی به اثبات خود و یا جنجال انگیزی و دردسر سازی ندارند، بلکه می‌خواهند تا در روندهای لذت فرو روند. گویی ما در برابر یک معاشرت مجازی هستیم که فرض آن بر خلوت کردن و گرم گرفتن است.  
۱.۲. مفهوم مقدس 
مقدس دانستن، یک نگاه فرهنگی و حالت اجتماعی است که به نمادین بودن امری که مقدس داشته می‌شود، مربوط نمی‌گردد، زیرا بنیان همیشگی معنوی و ورود به رفتارهای مناسکی، مستلزم تسلیم بودن و تبعیت از یک امر خارق العاده است که بر انسان غلبه می‌کند و آن را به جهان قداست وارد می‌سازد و به تخیل انسانی مربوط می‌گردد که به قدرت‌های خارق العاده‌ای باور دارد که می‌توانند "‌از اصول اخلاقی مورد توافق آنها حمایت و مفسدان را مجازات کنند"‌(۴). بنابراین، آنگونه که دورکیم می‌گوید، اله، "‌صرفاً یک تعبیر نمادین از جامعه است و مقدسات نیز چیزی فراتر یا کمتر از جامعه، به اشکال متفاوت و مشخص نیستند"‌(۵). معنای این سخن آن است که وظیفه مقدس، "‌تقویت ریشه‌هایی است که فرد را به جامعه‌ای که در آن عضویت دارد، متصل می‌گرداند"‌(۶)، زیرا نوعی ادغام در زندگی اجتماعی را محقق می‌سازد و بر احساس وابستگی فرد به گروه می‌افزاید. بنابراین، این جماعت است که امر مقدس را ساخت و آن را منبع ترس و محبت قرار داد، به طوری که در قالب آن، انسان وارد نوعی بسیج گروهی و یک حالت ذهنی والا می‌شود که برچسب قداست بر خود دارد و نیازهای روانی و اجتماعی در آن محقق می‌گردد. در این حالت، امر مقدس به یک نهاد تبدیل می‌گردد که از یک اثرگذاری نمادین برخوردار است و مسئولیت کاربست همین روند و ادامه آن را بر عهده دارد، چرا که ما در برابر یک روش رفتاری و عملکرد گروهی قرار داریم که در آن، تخیل، در جایگاه فعالیت و عمل قرار داده می‌شود و اشکال فرهنگی‌ای را ایجاد می‌کند که به شکلی نمادین و ساحرانه و مملو از معانی و دلالت‌ها تثبیت می‌شود و از اینجاست که امر مقدس، از یک موفقیت عملیاتی برخوردار می‌گردد، زیرا عملا در افراد، مکان‌ها و اشیاء تغییر ایجاد می‌کند و به سادگی، یک انسجام و هماهنگی در بنیان اجتماعی را به وجود می‌آورد که به سبک زندگی فردی که به آزاد سازی انسان از تسلط گروه می‌انجامد، تشویق می‌کند. به نظر ما، وظیفه امر مقدس، ایجاد همسوئی و پیوستگی است، اما برای فردگرایی کاربرد ندارد.
بدین معنی، امر مقدس به یک اثرگذاری فرهنگی مملو از نشانه‌ها و نمادها تبدیل می‌شود، به طوری که به واسطه آن، آگاهی جمعی به وجود می‌آید و تخیل در موضع کار قرار داده می‌شود. به عبارت دیگر، ما در برابر روشی برای رفتار و عمل گروهی قرار می‌گیریم. بنابراین، «اگر جماعت، چیزی را مقدس بشمارد، آن را در نظام فرهنگی خود توسعه می‌بخشد و با استفاده از مجموعه‌ای از امور ممنوعه و حرام، آن را از پلیدی‌ها دور، و با استفاده از مجموعه‌ای از موانع و شعائر، از آن محافظت می‌کند» (۷). بنابراین، مقدس «مجموعه قواعدی است که انسان و جماعت، در تعاملات و رفتارهای خود، بر مبنای آن عمل می‌کنند»(۸). 
این تبعیت از امر مقدس، در نگاه انسان معاصر منعکس می‌شود که تلاش می‌کند تا تقدس را کنار بزند و آن را از پیش‌فرض‌های ذهنش حذف کند و با امور دنیوی جایگزین سازد و خود از سلطه جماعت خارج شود به طوری که ذات، از جبروت جماعت جدا شود و به تخریب وجود اجتماعی آن روی آورد. بر این اساس که عدم امر مقدس، بقای چارچوب اجتماعی را تهدید می‌کند و در کاربرد مؤسسات اجتماعی تأثیر می‌گذارد. این حرکت به سمت فردگرایی و رهایی از سلطه امر مقدس، جهانشمولیِ فرهنگی را از انسان سلب می‌کند، زیرا امر مقدس، به ایجاد ساختار فرهنگی انسانی کمک می‌کند و او را از مسیر طبیعت، به مسیر فرهنگی رهنمون می‌سازد. بنابراین، به واسطه آن، به موجوداتی فرهنگی که حامل برخی ارزش‌ها، معیارها و ضوابط است، تبدیل می‌گردیم و در نتیجه، روابط و ذائقه فرهنگی در ما به وجود می‌آید که همان خصوصیتی است که صلح و محبت را به ما می‌بخشد و به رفتار حیاتی معنا می‌بخشد.
ما شاهد یک بحران واقعی در نمایندگی امر مقدس در فضای عمومی و شکل گیری آن در قواعد و ضوابط اجتماعی‌ای هستیم که هیچ ارتباطی با ابعاد دینی ندارد. در واقع، احترام به قوانین و چارچوب‌های اجتماعی جاری، به معنی تسلیم شدن در برابر قداست قوانین قراردادی است که انسان را از حرکت به سمت قواعد ویرانگر خشونت دور می‌سازد، چرا که تصور بر این است که حکومت، خود سطحی از خشونت نمادین را اعمال می‌کند که شأن آن، شأن مناسکی است که جلوی آزار دیدن جماعت را می‌گیرد و دوام حیات افراد آن را تضمین و نوعی از توازن اجتماعی را ایجاد می‌کند. رنه ژیرار در کتاب خود "‌خشونت و مقدس"‌ (۹) اشاره کرده است که جوامع جدید قانون و قوه قضائیه را تثبیت کردند تا صلح به تحقق برسد و بازگشتی به خشونت کورکورانه صورت نگیرد، زیرا این باور وجود دارد که امر مقدس، "‌همه تناقض‌ها را در ذات خود دارد، اما اجماع را احیا می‌کند تا بشر را نجات دهد و جامعه را بسازد"(۱۰). به همین دلیل است که ما به موجوداتی تبدیل شدیم که در صلح و همزیستی زندگی می‌کنیم و بنیان اجتماع را حفظ می‌کنیم. زیرا اجتماع، پایه فرهنگی انسانیت را ایجاد می‌کند. 
در حقیقت، با وجود اهمیتی که در امر مقدس نهفته است، اما ما هیچ توجهی به ماهیت متضارب امر مقدس و نیز تعدد تفسیرها و پایه‌های روانی، اجتماعی و فرهنگی آن نداریم، بلکه تلاش داریم تا رابطه امر پنهان مجازی و حذف مقدسات را کشف کنیم، زیرا انسان با بخشیدن وجود خود به یک عصر جدید ارتباطی، از سلطه امر مقدس و تکالیف جدی آن خارج می‌شود. برای فهم این پدیده پنهان و دلایل آن و پژوهش درباره تجلیات هرج و مرج ذات که وحدت چارچوب اجتماعی و بقای آن را از بین می‌برد، باید به سمت یک تحلیل جامعه شناسانه حرکت کنیم، زیرا ما در برابر یک پدیده اجتماعی قرار داریم که در جامعه منتشر شده است. در واقع، گویی ما با پدیده مهاجرت به سمت امر آلوده و پلید مواجهیم، زیرا به نظر می‌رسد که افراد در نتیجه وجود این فریب‌هایی که در انسان نفوذ می‌کنند، از امور مقدس و جاری فرار می‌کنند و به هوس‌ها و تمایلات پنهانی که در عرصه اجتماعی ممنوع هستند، در پایگاه‌ها و صفحاتی می‌پردازند که بنیان جامعه و دوام فعالیت تشکیلاتی آن را با خطر مواجه می‌سازد و از آن جمله، می‌توان به پایگاه‌هایی اشاره کرد که به نژاد پرستی، جنسیت محوری و همجنس‌گرایی فرا می‌خوانند. 
به صورت خلاصه، پژوهش‌های فکری‌ای که به مسئله تقدس پرداختند، چه آنها که توسط امیل دورکیم و چه آنها که توسط مرسیا الیاد و یا پژوهشگران دیگر انجام شدند، هیچ تعریف روشنی از امر مقدس ارائه نکردند، بلکه در مواردی، برخی از متفکران از سخن درباره ماهیت امر مقدس صرف نظر کرده و به بازتاب‌های آن در اشیاء، مکان‌ها و زمان‌ها می‌پردازند، زیرا باور دارند که ما در برابر یک شرایط فرهنگی قرار داریم که در اصل به "فراحس" و یک زندگی تخیلی مربوط است. بنابراین انسان وقتی که از وظایف خود در قبال امر مقدس و به ویژه در قبال مردم سر باز زند، یک تجربه انفعالی آزاد از درک مقدس را می‌سازد، زیرا ذات انسان، دیگر با چیزی نزدیک به خود که رؤیای او در مسیر لذت اپیکوری را تهدید کند، رابطه ندارد. بنابراین لحظه پلید که در زندگی به وجود می‌آید، به دلیل تلخی درونی‌اش، بر می‌خروشد و از رفتار متعالی‌ای که امر مقدس بدان فرمان می‌دهد، جدا می‌شود و به سمت یک ساختار عاطفی مملو از تمایل و کشش حرکت می‌کند، تا جایی که بدان فریفته می‌شود و برای لذت بردن از رذایل آماده می‌گردد. بنابراین در لحظه تعبد به امر مجازی، مرگ امر مقدس حتمی خواهد بود، زیرا زمانمند بودن تجربه حسی، در زمینی بایر رشد می‌کند که در آن، جز حرکت در مسیر ویرانی و لذت موقت، روحی وجود ندارد و آن، جایی است که ارضای غریزه جنسی و تمرد بر قدرت امر مقدس به واسطه شکستن دیوار ترس و ورود به فضای تمایلات و شهوت در آن رقم می‌خورد. 

۲. کنار زدن امر مقدس و هجرت به سمت امر پلید در فضای عمومی مجازی:
۲.۱. مرگ امر مقدس، یک باور قدیمی تکرار شده: 
مفهوم "مرگ مقدس"، یک مفهوم مشترک بین "مارکس"، "نیچه" و "فروید" است، هرچند که هر یک از آنها تصورات متفاوتی راجع به مسئله سلب قداست از وجود انسانی دارند. به نظر مارکس، تقدس، یک بنیان فوقانی است که بر مبنای قوانین مادی جدلی، با عنصر اقتصادی فعال در تاریخ انسانیت قابل مقایسه نیست، ضمن اینکه این پدیده، افیون توده‌هاست که ایدئولوژی استثمار طبقاتی را به نفع طبقه حاکم، توجیه می‌کند. وی معتقد است که امر مقدس، عامل سرنوشت‌سازی در تحول تاریخ نیست، بلکه محرک اصلی این تحول، کشمکش‌های طبقاتی است. مارکس نیز از مقوله‌های هگل استفاده کرد که ایمان را به عنوان پایه عقل معرفی کرد و عقل را خادم ایمان دانست. فیورباخ نیز انسان را جوهر تقدس می‌داند، اما یک نظریه جدید در فهم امور مقدس را پایه می‌گذارد که آن را "‌یک مرحله موقت که با فرایند جدلی پشت سر گذاشته خواهد شد"‌، می‌داند. به نظر او، ماده، یک زیرساخت اصلی است که از اندیشه‌ جلوتر است و بر عوامل اقتصادی و تحرک تاریخی مبتنی است (۱۱).
اگر نیچه به مرگ امر مقدس باور دارد و مسیحیت را دین بردگان می‌داند، اما فروید، تقدس را ساخته بشر و ابتلایی می‌داند که دامن همه انسانیت را می‌گیرد. «گویی تقدس، یک توهم شوم است که همه انسان‌ها وقتی به سن بلوغ می‌رسند، باید از آن رها شوند... از سوی دیگر، بدیهی است که سلطه فزاینده و ناگسستنی انسان بر قدرت‌های جهانی و رشد علوم انسانی در زمان ما، اصلاحات گسترده‌ای را بر نگاه موجود به پدیده دینی ایجاد می‌کنند» (۱۲). 
آنچه برای ما اهمیت دارد این است که باور به مرگ مقدس از قدیم به وجود آمد و امروز در سایه افزایش احساس درونگرایی در لحظه ورود به عصر جدید ارتباطی تکرار شده است، به طوری که انسان توانمندی‌های بی‌سابقه‌ای در انتخاب و رجحان دارد و تلاش می‌کند تا از طریق شکستن دیوارهای حمایت فرهنگی و اجتماعی و به چالش کشیدن انسجام کنونی و ورود به رویکردها و نگاه‌های مخالف اصول ثابت جامعه و ارزش‌های محافظه‌کارانه آن از طریق ذوب شدن در فرهنگ لذت و کام طلبی به همه شبهاتی که در این رابطه گرداگرد جامعه و نظام فرهنگی کنونی را فرا گرفته است، خود را از سلطه امور مقدس رها کند. زیرا ذات، شیفته قدرت تصویری است که ابعاد فرهنگی جنسی و نژادپرستانه و گاهی مردسالارانه را در خود دارد که باعث می‌شود برخی افراد در عین حال که در فضای مجازی به سر می‌برند به رفتارهایی چون تعرض الکترونیکی متوسل شوند جایی که ارتباط در آن با ادامه نگاه جنسی و کام طلبی از طریقه اهانت به طرف مقابل به ویژه اگر زن باشد و توسل به خشونت با استفاده از الفاظ زشت که مرد از ذکر آن لذت می‌برد و در پلیدی آن غرق می‌شود، همراه است
۲.۲. هجرت به سمت امر پلید در فضای عمومی مجازی:  
پرداختن به مسئله هجرت به امر پلید از نگاه جامعه شناسی لزوما مستلزم بازگشت به فهم تعاملات و روابط مجازی است چرا که انسان به برکت گسترش آگاهی گزینشی، وارد یک سفر وجدانی غیر عقلانی با انواع متعددی از بروزها و جلوه‌ها در جوامع متفاوت می‌شود و از راهبرد پنهان ‌کاری استفاده می‌کند، زیرا افراد می‌توانند به تنهایی در یک فضای خیالی آلوده حرکت کنند و وارد عوالم لذت بخشی بشوند که واقعیت ندارد و از ضوابط جاری و حاکم، آزاد است. بنابراین به سمت انزوا و خلوت گزینی و ورود به عوالم لذت جنسی غیر مادی حرکت می‌کند، زیرا عصر جدید ارتباطی، عرصه‌های گسترده و متراکمی را به وجود می‌آورد که پیام‌های جنسی و تعبیرات نژادپرستانه و جنسیتی به شکلی در آن وجود دارد که انسان از شکوه امر مقدس و حاکمیت جاری آن رها می‌شود. بنابراین باور و رهایی با قدرت در این فضای دیجیتال وجود دارد به صورتی که انسان در آن در لذت‌ها و رذایل و اشتباهات غرق می‌شود. این مشغولیت به شهوات و تمایلات نفسانی در جهان مجازی لزوماً بیانگر تمایل افراد به ورود به عالم جنسی نیست، بلکه نشان دهنده واقعیت این شخصیت‌های تعاملی مجازی است که لحظه رها شدن از امر مقدس به واسطه اصرار بر ارتکاب فعل پلید را جشن می‌گیرند، به طوری که ذات پنهان انسان به فوران می‌آید و وجود پنهان خود را آشکار می‌سازد. در اینجا منظور از ذات، امر پنهان بر دیگران است که هیچ فرصتی را برای آشکار سازی پلیدی و خباثت خود از دست نمی‌دهد و شوق اقدام به اشتباهات رفتاری و اجتماعی در آن موج می‌زند.
در واقع، اعتیاد انسان به ورود به پایگاه‌های غیراخلاقی در فضای مجازی ممکن است فرد را به سوی تصاویر و کلیپ‌های ویدئویی و پیام‌های متنی که در بردارنده اشاره‌های جنسی است، سوق دهد که نشان دهنده دروغین بودن شخصیت معاصری است که از محافظه کاری و پاک نمایی عبور می‌کند. در این رابطه می‌توانیم یک بار دیگر به نتایجی اشاره کنیم که ست استیونز دیویدویتس درباره تفاوت بین یک شخصیت واقعی و یک شخصیت مجازی بدان رسید. این دوگانگی نشان دهنده عمق شکاف‌های وجدانی و اجتماعی و حقیقت سرکوب و خلأیی است که انسان معاصر در آن به سر می‌برد، به طوری که تلاش می‌کند تا شهوات و خواسته‌های پنهان و ممنوعه خود در حوزه اجتماعی را به واسطه حرکت به سمت پایگاه‌ها و صفحاتی که دربردارنده محتوای جنسی هستند که فرد برای اشباع تمایلات خود یا فرار از مشکلات زندگی خانوادگی و اجتماعی بدان پناه می‌برد، ارضا کند. گویی ما در برابر تلاشی برای ترمیم یک ذات از شرایط روزانه و انتقال آن به جهان نامعقول که در آن، تمایلات و شهوات دور ذات را می‌گیرند و لذت حضور در عرصه عمومی را برای آن شکل می‌دهند، قرار داریم. این متفکر دروغین بودن ذات را افشا می‌کند و پنجره‌ای در برابر ما به سوی نفس انسانی می‌گشاید. افراد به واسطه ورود به جهان مجازی با دوستان و عزیزانشان با چهره دیگری برخورد می‌کنند. بیشتر فرایندهای جستجو در پایگاه‌های غیر اخلاقی هدف‌دار است و شامل کلماتی چون "نوجوانان" و "ارتباط عاطفی"، "ملاعبه" و "سکس دهانی" می‌شود (۱۳). معنی این امر آن است که ذات انسان در لحظه ارتباط با جهان مجازی به رذایل و کامجویی از محرمات و شبهات نگاه دارد و تلاش می‌کند تا آنچه در او سرکوب شده است را به طوری تخلیه کند که شخصیت "من" او کاملاً عریان گردد و واقعیت درونی او که با تمایلات و لغزیدن به سمت شهوات پر شده است، افشا گردد. گویی ما در اینجا به سخنان رنه ژیرار اشاره می‌کنیم که نظریه کوجیتوی جدید را بنیان گذاشت به طوری که معتقد است انسان یک "مخلوق دارای خواسته" است، به طوری که خواسته‌ها در او، امور ذاتی نیستند بلکه به موضوعی برای انگیخته شدن نیاز دارند. بنابراین افراد هنگامی که خود را به عنوان شکاری در چنگال فضای مجازی قرار می‌دهند تا با تخیلات و وجدان از هم گسسته آنها بازی کند، فکر می‌کنند که خواسته‌شان در محقق ساختن موضوع لذت محقق شده است، به این اعتبار که در زمان مخصوص و غیر محکوم به توزیع منظم قرار دارند و پایبندی به ضوابط و تسلیم بودن در برابر شکوه امر مقدس در این فضا شرط نیست. بنابراین انسان اصول ثابت و باورهای خود را برای رسیدن به نوعی خوشبختی و محقق ساختن نوعی توازن روانی فدا می‌کند و یک امری که در عرصه اجتماعی پلید و مطرود است را به یک امر مقدس که از نظر روانی مورد قبول است، تبدیل می‌کند. ذات انسان توسط موانع اجتماعی خسته و محدود شده است و در نتیجه انسان به سرخوشی و مستی و ورود به حالت ناآگاهی نیاز دارد، یعنی جایی که در آن جامه امر آلوده و پلید انسان را در بر می‌گیرد و او را از چارچوب‌های فرهنگ و معنا خارج می‌سازد. نکته عجیب این است که حالت فرار گروهی به سمت امور پلید مجازی به گروه سنی و جنسی مشخصی محدود نیست، بلکه همگان تلاش می‌کنند تا از این فرصت برای سفر در این عصر جدید ارتباطی که اشباع سرخوردگی‌ها و چشیدن شبهات تازه را تضمین می‌کند بهره برداری کنند، چرا که این فضا، فضایی است که شیرینی رفتار جنسی مجازی خود را آشکار و بعد پنهان ذات را هوشیار می‌سازد. زیرا در لحظه شادی و سرخوشی بیدار می‌گردد و در چهارچوب‌های مبتذل و مدارهای لذت شهوت ورود می‌کند. این غور در فضای شبکه‌های مجازی، کاربر را با گزینه‌های مذمومی که تمایلات و خواسته‌های او را تحریک می‌کند، محاصره می‌نماید و اینها گزینه‌هایی است که کاربر در عمق لذتبخش آن ذوب می‌گردد و به همراهی با خواسته‌ها سرگرم می‌شود، به طوری که جایگاه امر مقدس در درون او زدوده می‌شود و اصول ثابت و مرجعیت‌های بزرگ نقض می‌گردد و در نتیجه، آن چه در درون او پنهان است و همچنین خباثت‌هایی که در ذات انسانی وجود دارد به روی آب می‌آید و تخلیه می‌شود و نوعی خلسه در یک شیشه دیجیتال به او دست می‌دهد.
شاید در هنگامی که ما در حال ورق زدن صفحات دیوار مجازی هستیم، بتوانیم شخصیت خود را تغییر دهیم و آن را بر اساس الگوهای مختلف بازسازی کنیم. فرآیند رها شدن از یک شخصیت‌ و جستجوی شخصیت دیگر، به منظور بازسازی بنیان روانی انسان صورت می‌گیرد که از ویژگی‌های بارز آن ماجراجویی و لذت بردن و پیوستن به جوامع و طوایف دیجیتال و زندگی در عین هجرت از عقل و ورود به لذت زمان دار و نعشگی لذت بخش است. گویی ما در یک سفر رفتاری با هدف جستجوی خود واقعی‌مان به سر می‌بریم، "سفری که در فکر رویای کاستن از پایبندی به آنچه که بدان یقین داریم و پایدار بودن احساس خوشی با تغییر منِ انسان و به فکر تغییر من از طریق تغییر اصول ثابت آن است"(١٤). بنابراین ورود به تاریکی‌های فضای خیال ما را وا می‌دارد تا از توجه و انرژی بیشتری استفاده کنیم و با نگاه به این مقوله که "مردم به دنبال فرار از نیاز به اندیشیدن به وضعیت دشوار خود هستند"، لحظه اندیشیدن به واقعیت و مشکلات آن را به تاخیر بیاندازیم (١٥). معاشرت با جامعه مجازی خود نوعی خلسه و به معنی لذت بردن از روایت‌های لذت بخش و انتشار سموم سرکوب شده در درون ذات ماست که به صورت کوتاه مدت ما را از اجبارهای جماعت و جبروت مقدس رها می‌کند. اما ممکن است به نوعی اعتیاد تبدیل شود که درخشش و جذابیت و اثرگذاری خود را در شفاف سازی ذات از سلطه امور مقدس از دست می‌دهد و مهمتر از آن، این است که غربت "من" را عمیق‌تر و انزوای آن را تشدید می‌کند و آن را مجبور می‌سازد تا به دنبال فریب‌ها و ارضاهای دیگری بگردد که لزوماً معانی جنسی ندارند اما به تمایل به رفتارهای خصمانه در در برابر اشیا و افراد دیگر و گاهی دربرابر سازمان‌های کارکردگرا مانند سازمان‌های دولتی و نهاد خانواده مربوط می‌گردند. 
خلاصه سخن این است که انسان وقتی با فضای مجازی مواجه می‌شود و به محتوای مشکوک آن حمله‌ور می‌شود، نوعی باور به عدم تمایل به وابستگی به گروه در او به وجود می‌آید. لذا احساس انزوا و جدایی از فرهنگ جاری می‌کند و همین امر او را به همراهی و تست کردن ریسک‌های جامعه شبکه‌ای و حرکت به سمت یک جایگزین تصوری مفاهیمی و یک قاعده رفتاری جدید سوق می‌دهد. درست هم این است که حذف تقدس در عصر جدید ارتباطی لزوماً به محتوا و مضمون‌ها و رفتارهای موسوم به غیر اخلاقی محدود نمی‌شوند، بلکه این تمرد می‌تواند از اصول ثابت و جاری به احساس مخالفت و انزجار فرد از هر آنچه که در اطراف وجود دارد منتقل شود، امری که او را مجبور می‌کند تا به فضاهای تندروی و ویرانگری اجتماعی ورود کند. حال این سؤال به وجود می‌آید که بازتاب‌های افراط فکری در فضای عمومی مجازی چیست و تا چه میزان این آیکون‌های شبکه‌ای در تقویت ویرانی اجتماعی و تحلیل همراهی بافت اجتماعی موثر هستند؟

۳. تبدیل شدن آلودگی‌های مجازی به خشونت:
انسان به عمق شبهات فضای مجازی وارد می‌شود و گرفتار یک حوزه آلوده می‌گردد، اما به واسطه همزیستی با عصر جدید ارتباطی به سمت حوزه خشن سیاسی می‌گراید، جایی که در آن با نشانه‌های شبکه‌های میزبان تندروی و تروریسم آشنا می‌گردد و از روایت‌های تشویق کننده و تحریک کننده آن به سمت جهان کمال و بهشت برین به ویژه رویکردهای فکری و طوایف شبکه‌ای کشیده می‌شود که روش‌های جذابی را برای جذب دیگران به سمت افکار ویرانگر صلح اجتماعی به کار می‌گیرند. تغییر در این رابطه جز با از بین بردن هر آن چیزی که به سلف صالح و امر مقدس رادیکال ارتباط دارد فراهم نمی‌گردد، چرا که باید در آن به اوایل اسلام و حافظه دینی قدیمی بازگشت شود. این موسسات و تشکیلات دیجیتالِ حامی خشونت بر پیشنهادهای خوشبختی و راحتی روان در جهان آخرت تکیه می‌کنند، جایی که بهشت برین و قصرها و حوری‌های آن در انتظارشان هستند. بنابراین انتقال از امر آلوده به خشونت به شکلی کاملاً نرم صورت می‌گیرد، زیرا گروه‌های خشن از شکنندگی روانی افراد و حالت‌هایی که در آنها به وجود می‌آید، سوء استفاده می‌کنند و پیشنهادهای فریبنده‌ای برای به دست آوردن جهان آخرت، جایی که بهشت و سعادت همیشگی انتظارشان را می‌کشد به آنها می‌دهند.
این تحلیل روانی پدیده تبدیل امر آلوده به خشونت، گاهی با واقعیت افرادی که در فضای مجازی فعال هستند، تناقض دارد، چرا که بسیاری از گروه‌های فرهیخته که از حداقلی از دانش علمی برخوردارند، به علاوه بسیاری از کارکنان و صاحبان حرفه‌های آزاد و همچنین افراد متاهلی که به ظاهر از زندگی باثباتی برخوردارند را می‌بینیم که گرفتار شبهات جامعه مجازی می‌شوند و در نتیجه تنها به جهان لذت و شهوت و خالی کردن تمایلات سرکوب شده روانی و جنسی خود بسنده نمی‌کنند، بلکه پای به جهان خشونت سیاسی نیز می‌گذارند به طوری که از آلودگی فراتر رفته و وارد جهان سیاسی خشن می‌گردند این وضعیت مقوله‌های روانشناسی را نقض می‌کند و ما را به سمت یک نگاه جامعه شناسانه و به طور مشخص به سمت نگاه به کارکرد و نقش و نیاز سوق می‌دهد.  این انتقال نرم از امر آلوده به خشونت یک اقدام آگاهانه است که تامین کننده یک نیاز است و ضمن ایفای یک نقش، یک کارکرد را محقق می‌سازد. معنی این امر آن است که این تحول رفتاری جدید باعث می‌شود که افراد در گروه‌های جدیدی وارد شوند و یک رشد اجتماعی جدید بر مبنای انضباط و احترام به قواعد گروه را تجربه کنند که شاید تلاشی برای تحمیل یک سبک فرهنگی متضاد و به رسمیت شناختن راهکارهای آن در یک فضای عمومی باشد. واقعیت این است که ما در برابر ائتلاف‌های اجتماعی و شکل گیری یک بافت اجتماعی بر مبنای تسلیم شدن و سرسپردگی در برابر ضوابط یک ساختار جدید قرار داریم. این تفسیر به سمت نگاه‌های علم روانشناسی اجتماعی کشیده می‌شود، جایی که در آن انسان به روح جمعی ناخودآگاهی وارد می‌شود که شخصیت فردی او که در گروه ذوب می‌شود و به صورت غیر ارادی تحت کنترل روش‌های آن قرار می‌گیرد را شکل می‌دهد. در این چارچوب گوستاو لوبون می‌گوید: «مردم در ناخودآگاه خود آواره هستند و با طیب خاطر تمامی پیشنهادها و دستورها را دریافت می‌کنند، ضمن اینکه آنها سرشار از احساسات خاص به مخلوقاتی هستند که نمی‌توانند تحت سلطه عقل قرار بگیرند و از گروه انتقادی فارغ هستند. در نتیجه، چنین انسانی جز نشان دادن ساده لوحی خود و سرعت بی نظیر تایید گفته‌های دیگران کاری از دستش بر نمی‌آید» (۱۶). به عبارت دیگر، انسان وقتی که در جمع قرار می‌گیرد ویژگی خصوصی خود را از دست می‌دهد و شخصیت ناخودآگاه بر او غلبه می‌کند. در نتیجه، ایده ویرانگری اجتماعی در نزد گروه‌ها و طوایف تندرو را تنها می‌توان از زاویه روانشناسی اجتماعی مورد بررسی و فهم قرار داد، چرا که ما در برابر یک پدیده روانی و اجتماعی پیچیده هستیم که صلح اجتماعی را از هم می‌درد و بنیه اجتماعی را تهدید می‌کند و بر روش کاربست چارچوب اجتماعی تاثیر می‌گذارد.
اعتراف می‌کنیم که ما در خلاف جهت حرکت می‌کنیم چرا که فهم نادرست امر مقدس به خشونت سیاسی خواهد انجامید و اینکه این امر مقدس ممکن است به خشونت منجر گردد که بحث درباره آن، در آثار رنه ژیرار و اولیویا روا به چشم می‌خورد. چرا که ژیرار بر ارزش قربانیِ جایگزین در کاهش سطح خشونت تاکید می‌کند در حالی که خانم روا اشاره دارد که جدا سازی امر مقدس از مسیر فرهنگی، خود باعث تقویت اندیشه خشونت شده است. هرچه که باشد، ما بر لغزش‌هایی که در حین عبور امر آلوده در فضای مجازی به وقوع می‌پیوندد، تاکید داریم جایی که زدودن تقدس و نه سوء کاربرد آن به خشونت منجر می‌گردد. شاید این سخن ما شخصیت‌های دانشگاهی را راضی نکند و بیش از اینکه به عنوان موضوع علمی دقیق مطرح باشد به عنوان یک موضوع شخصی به آن نگریسته شود. با توجه به ملاحظات غیرمستقیم و جهت داری که تاکنون صورت گرفته است، شاهد بودم که بیشتر تندروها به پایگاه‌های مشکوک وارد می‌شدند و از شیطنت‌های ورود به فضاهای مجازی لذت می‌بردند، اما از طولانی شدن آن خسته می‌شدند و در ادامه به دنبال یک جایگزین خشن می‌گشتند تا بتوانند لذت دیگری را تجربه کنند که غرائز ذاتی خبیث را اشباع کند. من سخن خود را با اشاره به این نکته به پایان می‌برم که خشونت سیاسی در رابطه با امر مقدس را تنها می‌توان در چارچوب جامعه شناسیِ زیست روزانه فهم کرد، چرا که ما در برابر یک پدیده اجتماعی قرار داریم که به صورت دائم تکرار می‌شود و بعد درونی و خارق العاده و روزانه در تجربه انسانی در آن دخیل است. درست این است که بگوییم نگاه‌های سابقی که روی تبدیل امر مقدس به خشونت کار می‌کردند، هیچ پاسخی به ما ارائه ندادند که ما می‌توانیم به ویژه در آثار رنه ژیرار و خانم اولیویا روا نام "انسان شناسی بدیع و جامعه شناسی سرگشته" را بر آن بگذاریم. اسناد من در سخنانم به این است که این مطالب به گستردگی در تمامی دانش‌ها و تخصص‌ها، بیش از حوزه‌های جامعه شناسی و انسان شناسی مورد استفاده قرار گرفته است که دلیل آن، به جاذبه ادبی و ورود آن به عرصه عمومی علمی باز می‌گردد. چرا که این تحلیل‌ها به ویژه در آثار رنه ژیرار، پاسخگوی اشتهای کسانی که در میدان فعال هستند، نیست و تشنگی مورخی که جز موارد عمومی و رخدادهای متنوع، چیزی از مرتبه رخدادهای تاریخی نمی‌بیند را فرو نمی‌نشاند. شاید این فرد قدرت و مقبولیت فکری خود را به واسطه روش متفاوت و لطافت اندیشه‌اش به دست آورده باشد.

سخن پایانی
خلاصه سخن اینکه شیوع پدیده خلوت گزینی مجازی چه در فضای عمومی باشد و چه در فضاهای خصوصی نشان دهنده حقیقت انسان است که پاکی و طهارت خود را در برابر جمع اظهار می‌دارد در حالی که در عرصه مجازی با بهره‌گیری از محتوای جذاب آن که برآورنده تمایلات و محقق سازنده شهوت‌های جنسی و روانی اوست، بعد خبیث خود را آشکار می‌سازد و از بُعد خصمانه پنهان در ذات انسانی خود پرده برمی‌دارد. عریانی اجتماعی لزوماً به عوامل روانی و به تنش‌هایی که انسان در زندگی پشت سر می‌گذارد مربوط نمی‌گردد، بلکه به فریبی مربوط می‌شود که ذات انسان به واسطه تلاش برای فرار از امر مقدس علیه آن به کار می‌گیرد و به جهان آلوده ورود می‌کند، به نحوی که هیجان نفس به سمت امر ممنوعه و لذت بردن از روایت‌ها و محتواهای فریبنده آن متمایل می‌گردد که نه تنها ساخت معماری نهاد انسان را تهدید می‌کند، بلکه عرصه اجتماعی را نیز از هم می‌گسلد و به سمت ویرانی و سقوط منظومه‌ها و سازمان‌های اجتماعی فعال مانند نهاد خانواده سوق پیدا می‌کند که در نتیجه نفوذ عصر جدید ارتباطی به منظومه خانوادگی و به دلیل تاثیرگذاری و کارکردها و نقش اجتماعی آن، شکاف پیدا کرده است.
همچنین باید گفت که گمراهی‌های ورود به عصر جدید ارتباطی، دیوارهای مرجعیت‌های بزرگ را شکست و به همراه آن از ارزش مقدس کاست، به طوری که گزینشگری و رجحان و انتخاب ناآگاهانه روش‌های فرهنگی که صلح اجتماعی را تهدید می‌کنند و مشغول شدن به شبهات و اقدامات مذمومی که مشروعیت و ارزش فرهنگی خود را با چسبیدن به واقعیت زندگی و مقوله‌های حس مشترک که در آن شاهد شکل‌گیری مداوم و پویایی فعال سبک اجتماعی و فرهنگی متضاد هستیم، کسب می‌کند. گزینش تجربه و رجحان در عرصه مجازی، ارزش نمادین امر مقدس را شکست و از سلطه امر ثابت و حاکم آزاد شد و به سمت آزادی جدیدی مبتنی بر تمجید از شهوت و هوسرانی و کام طلبی مبتذل و سطحی حرکت کرد. باید توجه داشت که معنا از عمق امر عادی و مبتذل ایجاد می‌شود، گویی ما در برابر ولادت یک اصطلاح فرهنگی جدید قرار داریم که بر لذت و تصویر مبتنی است که می‌توانیم آن را "بربریت فرهنگی" بنامیم، جایی که اولویت لذت با اقدام فرهنگی است که موجودیت گروه و ادامه آن را حفظ می‌کند. امری که ما را در برابر پرسشی درباره سلطه ابتذال و خشونت در فضای عمومی مجازی قرار می‌دهد. 
 
لیست منابع و مآخذ:
•    زیجمونت بامونت، الأزمنة السائلة: العیش فی عصر اللایقین، ترجمة حجاج أبو جبر، الشبکة العربیة للبحث والنشر، بیروت ۲۰۱۷
•    مجموعة من الکتاب، أعمال الندوة الدولیة: راهنیة ابن خلدون، منشورات کلیة الآداب والعلوم الإنسانیة بصفاقس، تونس۲۰۰۸
•    محمد الترسالی، التغیر الاجتماعی بین النظریة والواقع، مقاربات للنشر والصناعات الثقافیة، المغرب ۲۰۱۷
•    عادل العوّا، علم الأدیان وبنیة الفکر الإسلامی، مشورات عویدات، بیروت ۱۹۸۹
•    ستیفان تونیلا، سوسیولوجیا الفضاءات الحضریة العامة، ترجمة إدریس الغزوانوی، المجلة العربیة لعلم الاجتماع: إضافات، الجمعیة العربیة لعلم الاجتماع، العدد ۴۶، بیروت ۲۰۱۹
•    کمل بومنیر، النظریة النقدیة لمدرسة فرانفورت من ماکس هورکهایمر إلی أکسال هونیث، الدار العربیة للعلوم، الطبعة الأولی، بیروت ۲۰۱۰
•    مجموعة من الکتاّب، نظریة الثقافة، ترجمة علی السید الصاوی، مراجعة الفاروق زکی یونس، سلسلة عالم المعرفة، العدد ۲۲۳، الکویت ۱۹۷۸
•    غوستاف لوبان، سیکولوجیّة الجماهیر، ترجمة هشام صالح، دار الساقی، الطبعة الألی، بیروت، ۱۹۹۱
•    فرانز روزنتال، علم التاریخ عند المسلمین، ترجمة صالح أحمد علی، بغداد، ۱۹۳۷

لیست منابع و مآخذ به زبان فرانسه:
-      Claud Levi-strauss, la pensée sauvage, Plon, Paris, ۱۹۶۲
-      Fichier G.N (۲۰۰۵), les concepts fondamentaux de la psychologie sociale, ۳éme Edition Paris, Dunod .
-      GAY, R, Talcot Persons et la sociologie américaine, PUF, Paris, ۱۹۷۸
-      Georges Balandier, anthropo- logiques, librairie générale Française, Paris ۱۹۸۵
-      Patrick de Haas, le dessin contemporain, Ed. cnpd, Paris, ۱۹۸۰ /۱۹۸۱
-      Pierre Bourdieu, la distinction, critique sociale du jugement, Ed Minuit, Paris۱۹۷۹
-      Marcel Mauss, essai sur le don, in: Sociologie et Anthropologie, Ed PUF, Paris, ۱۹۶۶
-      L’anthropologie de la violence, La guerre dans les sociétés primitives, In: Revue "libre", ۱۹۷۷

لیست پایگاه‌های دیجیتال: 
-      https://www.laculturegenerale.com/
-      https://www.franceculture.fr/
(۱) محمّد الطاهر، الحریات الرقمیّة، القاهرة، مؤسسة حریّة للفکر والإبداع، ۲۰۱۳، ص. ۵
(۲) حسام شاکر، کیف یضغط الزمن التواصلی الجدید علی المجتمعات العربیة ؟، ضمن مجلة حضارة، مرکز الأمة للدراسات والتطویر، العدد الثانی والعشرون، یولیوز ۲۰۱۹، ص ۹۲
(۳) ر. ک به سخن مترجم، با کمی تصرف: ست استیونیز دیویدویتس در کتاب خود به نام "همه دروغ می‌گویند" به واسطه تحلیل حجم گسترده‌ای از داده‌هایی که در هنگام استفاده از اینترنت بدان وارد می‌کنیم، به افشای حقیقت انسان می‌پردازد و تأکید می‌کند که تصوراتی که درباره دیگران داریم، به هیچ وجه واقعیت ندارند. چرا؟ زیرا مردم به دوستان، عزیزان و پزشکانشان و در نظرسنجی‌ها و حتی به خودشان دروغ می‌گویند. با این حال، دیگر نیاز نداریم که به گفته‌های ایشان اعتماد کنیم. داده‌های جدید برگرفته از اینترنت، به منزله میراثی از اطلاعاتی است که میلیاردها نفر در موتور جستجوی گوگل، شبکه‌های اجتماعی، پایگاه‌های دوست یابی و حتی پایگاه‌های غیر اخلاقی بر جای می‌گذارند... و در نهایت، روشن می‌شود که "همگان دروغ می‌گویند". 
(۴) مجموعة من الکتّاب، نظریة الثقافة، (ترجمة الدکتور علی سید الصاوی)، عالم المعرفة، الکویت، المجلس الوطنی للثقافة والفنون والآداب، جویلیة ۱۹۹۷، عدد ۲۲۳، ص. ۲۲۸
(۵) همان منبع، ص ۲۲۹
(۶) همان منبع ص ۲۳۰
(۷) المنصف المحواشی، "الطقوس وجبروت الرموز: قراءة فی الوظائف والدلالات ضمن مجتمع متحول"، ضمن journals.openedition.org/insaniya۱، مصدر رقمی اعتمد بتاریخ ۰۴-۰۴-۲۰۲۰
(۸) همان منبع اینترنتی
(۹) رنه ژیرار در کتاب خود به نام "خشونت و مقدس"‌ قصد دارد تا ما را به سرآغاز بنای فرهنگی و اجتماعی‌ای که در قلب تمدن ما بالا می‌رود، ببرد. این پژوهش بی‌نظیر، بر نقش اساسی خشونت بنیانگذارانه و قربانی فدایی با استناد به خوانشی جدید و نغز متمرکز شده است. 
 (۱۰) رینیه جیرار، العنف والمقدس، ترجمة سمیر ریشا، بیروت، المنظمة العربیة للترجمة، ۲۰۹۹، ص. ۱۵
(۱۱) لا نسقیة "فویرباخ" و"المقدسّ" المارکسی، جوزف بوشرعة، ضمن مصدر رقمی https://mana.net بتاریخ ۲۰-۰۶-۲۰۲۱
(۱۲) عادل العوّا، علم الأدیان وبنیة الفکر الإسلامی، منشورات عویدات، بیروت، ۱۹۸۹، ص ۲۹
(۱۳) سیث سیفنز دافیتوس، الکل یکذب، ترجمة أحمد الاحمری، بیروت، الدار العربیة للعلوم ناشرون، ۲۰۱۷، ص. ۱۸۵
(۱۴) زیجمونت بامونت، الأزمنة السائلة: العیش فی عصر اللایقین، ترجمة حجاج أبو حیر، بیروت، المکتبة العربیة للبحوث والنشر، ۲۰۱۸، ص. ۱۲۰
(۱۵) همان منبع، ص ۱۲۰
(۱۶) غوستاف لوبان، سیکولوجیّة الجماهیر، ترجمة هشام صالح، دار الساقی، الطبعة الأولی، بیروت، ۱۹۹۱، ص ۶۹

https://www.mominoun.com/articles/%D۸%A۵%D۸%B۲%D۸%A۷%D۸%AD%D۸%A۹-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۹%۸۵%D۹%۸۲%D۸%AF%D۸%B۳-%D۹%۸۱%D۹%۸A-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۹%۸۱%D۸%B۶%D۸%A۷%D۸%A۱-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%A۷%D۹%۸۱%D۸%AA%D۸%B۱%D۸%A۷%D۸%B۶%D۹%۸A-%D۸%A۸%D۹%۸A%D۹%۸۶-%D۸%AE%D۸%A۸%D۸%AB-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۰%D۸%A۷%D۸%AA-%D۹%۸۸%D۹%۸۴%D۸%B۰%D۸%A۹-%D۸%A۷%D۹%۸۴%D۸%B۹%D۹%۸۵%D۹%۸۸%D۹%۸۵%D۹%۸A-۷۶۱۰

کد خبر 9542

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =